درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها
  • آریا 1+5
  • ردیاب خودرو

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان جوکستان و آدرس samir91.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 9
بازدید کل : 35420
تعداد مطالب : 42
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


جوکستان
به نام خدایی که اگر حکم کند همه محکومند




با بابام تو تاکسی داشتیم میرفتیم یهو بابام دستشو کرد تو جیبش ما هم او مدیم تریپ ور داریم گفتیم “بزار من حساب میکنم”بابام گفت:کی خواست پول بده موبایلم زنگ خورده…اخرشم خودم حساب کردم.



چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:, :: 11:37 ::  نويسنده : samira

دختر خاله ام زنگ زده میگه تمام مشخصات لب تاپ تو بده به من ! میگم برای چی میخوای؟ میگه میخوام یه مدل بالاترش بخرم چشت در بیاد !!!



چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:, :: 11:35 ::  نويسنده : samira

تو در کودکی انقدر مهربان بودی که به گلهای قالی هم اب می دادی البته شاش .



جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, :: 20:11 ::  نويسنده : samira

به لر میگن چرا پاهات تاول زده ؟ میگه به اندی بگو تا کی باید خوشگلا برقصند .



جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, :: 20:7 ::  نويسنده : samira

معلم : سارا دو تا موجود زنده ی بی دندان نام ببر ؟ سارا : مادربزرگم و پدربزگم .



جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, :: 20:3 ::  نويسنده : samira

یه بچه لر از باباش میپرسه : چرا بقیه برای ما جوک می سازند ؟ باباش میگه : برو یه قاشق و قابلمه بیار تا بهت بگم . وقتی می یاره باباش با قاشق می زنه رو قابلمه . پسر میگه : بابا کی در می زنه ؟ باباش میگه برای همین برای ما جوک می سازند . باباهه که حرفش تموم شد میره در را باز می کنه .



جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, :: 19:50 ::  نويسنده : samira

به شیشه گفتم دوستت دارم شکست . به گل گفتم دوستت دارم پژمرده شد . به دریا گفتم دوستت دارم خشکید . حالا به تو میگم دوستت دارم هوای خودتا داشته باش .



جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, :: 10:56 ::  نويسنده : samira

پسری به خواستگاری دختر خانمی رفت . دختر از پسر پرسید : شما چگونه پول به دست می اورید ؟ پسر گفت از نوشتن . دختر گفت : یعنی شما کتاب می نویسید ؟ پسر گفت نه . دختر گفت : شما روز نامه نگارید ؟ پسر گفت نه. دختر گفت : پس شما چگونه پول به دست می ارید ؟ پسر گفت : به پدرم نامه می نویسم و از او درخواست پول می کنم .



پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:, :: 13:52 ::  نويسنده : samira

اصفهانیه اب معدنی میخره به زنش می گه اب بریز توش خیلی غلیظه.



پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:, :: 10:48 ::  نويسنده : samira

به حیف نون می گن اگه تو دریا کوسه دنبالت بذاره چی کار می کنی ؟ میگه میرم رو درخت . می گن مگه تو دریا درخت هست ؟ میگه مجبورم می فهمی مجبورم.



چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 20:50 ::  نويسنده : samira